دلنوشته
سلام سلامی به گرمی افتاب تابیده به گنبد قشنگ امام رضا (ع)
دلم گرفته هوای نوشتن داره حوصله هیچ کس رو نداره از همه جا و کس خسته شده دوست داه بره یکجایی که فقط بودن خدا رو احساس کنه نه ادمی باشه و صدای بوغ ماشینی و یا اهنگهای دلخراشی
توی شهر کنار حرم که راه میرم ادمها رو با قیافه هایی که میبینم دلم میشکنه چرا هیچ کاری نمیکنم اینها دارن واقعا میرن حرم و یا از حرم برمیگردن این عبادات چه تاثیری داره میدونم همه این مشکلات به نداشتن اقاست
خدایا پس کی اقامون مییاد میدونم هست یقین دارم هست یقین دارم نگاهمون می کنه و برامون دعا میکنه ولی با این وجود دلم میخواد گریه کنم داد بزنم فریاد بزنم کسی هست صدامو بشنوه با من هم صدا بشه دادم بزنیم
متی ترانا و نراک