دلنوشته
خدایا کمکم کن توی بد منجلابی گیر کردم حرفای دلمو به تو و یک عده آدمهایی که نمی شناسمشون و شاید اینها رو بخونند و یا نخونند می گم ولی آی خدا میدونم تو از رگ گردنم به من نزدیکتری و قبل از گفتنشان می دانی ولی من برای تخلیه خودم که شده میگم ولی ای خدا اونقدر غبار گناه بر روی قلبم گرفته که نمی دونم آیا حرفایم را میشنوی یا نه یا ستار العیوب دل بنده ات رو که شکستم حق بندتو که خوردم خدایا پس چرا میگن جوونا پاکن اگه یک جوون مثل من باشه بازم بهش میگن پاکه آره خدایا به ستارالعیوبیت به غفارالذنوبیت قسمت میدهم مرا به بخشش خدایا آنقدر بنده خوبی نیستم که کار نیک داشته باشم که جای اعمال بدم قرار دهی و لی با یک شفیع آمده ام که شرمنده این شفیع هم هستم هروقت گرفتار می شوم دل تنگ میشوم میاد در خونش و اون آقای غریبم امام رضا(ع) ست یا صاحب الزمان آقا شرمنده ام برایم دعا کن
برایم دعا کن که من محتاجم محتاج دعایت